جشن شب یلدا در مرکز

آی قصه قصه قصه        نون و پنیر و پسته

امروز تو کانون یه حال و هوای دیگه ای بود...

همه ی بچه ها دست مادراشونو گرفته بودن و به کانون اومدن تا قصه بشنون، اونم چه قصه هایی!!!!!!!!!

از قصه مادربزرگ و مادر گرفته تا قصه بچه ها. خیلی به بچه ها و به مادرها خوش گذشت. چون اونا رو به حال و هوای خونه قدیمی مادربزرگ و دور کرسی نشستن ها برد.

یه نفرهم یه شعر در مورد مادرش خوند به خاطر قصه قشنگی که اجرا کرد.

یه گروه هم سرود زیبای شب یلدا رو خوندن.بعدش هم آقای قاضی زاده(مربی فرهنگی)  یه مسابقه در بین بچه ها اجرا کرد که بچه ها خیلی کیف کردند و خندیدند.

آهان یادم نبود..نمایش. گروه نمایش عروسکی هم نمایش چهار فصل رو اجرا کردند.

بعد اون هم خانم شافعی از اعضایی که در مسابقه نقاشی انجمن آلزایمر ایران منتخب شده بودن و از مربیشون خانم مامال تقدیر و تشکر شد.و همینطور به مادربزرگ و مادرهایی که قصه گویی کردند یک شاخه گل هدیه داد.

حالا نوبت چی بود؟؟؟؟

آره .. خوردن هندونه و انار و پشمک شب یلدا توو این حال و هوا خیلی می چسبه..

و بعدش هم بچه ها در کارگاه نقاشی و آسمان نما شرکت کردند و با کلی رضایت و خوشحالی به خونه هاشون برگشتن.